جدول جو
جدول جو

معنی کینه جو - جستجوی لغت در جدول جو

کینه جو
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه خوٰاه، کینه کش، پرکین، کینه ور
تصویری از کینه جو
تصویر کینه جو
فرهنگ فارسی عمید
کینه جو
(تَ / تُو)
کینه خواه. (ناظم الاطباء). کینه جوینده. انتقام جو. انتقام کشنده. خونخواه. کینه جوی:
بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینه جو آمدند.
فردوسی.
و رجوع به کینه جوی شود
لغت نامه دهخدا
کینه جو
حاقد، کینه ور، کینه خواه، کینه توز، کینه ورز
متضاد: نیکدلی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتنه جو
تصویر فتنه جو
آشوب طلب، کنایه از زیبا و دل فریب، کنایه از جنگ جو، سپاهی، لشکریبرای مثال آمد از دهگان سبک پایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنه جویی ده هزار (مسعود سعد - ۱۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه کش
تصویر کینه کش
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه ور، پرکین، کینه خوٰاه، کینه جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه ور
تصویر کینه ور
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، پرکین، کینه کش، کینه خوٰاه، کینه جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
کسی که در دل از کسی کینه دارد، کینه کش، انتقام گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رخنه جو
تصویر رخنه جو
ویژگی کسی که می تواند در امری دشوار راه گریزی پیدا کند، چاره جو، چاره گر، رخنه کننده و فسادانگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه کشی، کینه توزی، کینه خوٰاهی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
کینه خواهی. (ناظم الاطباء). انتقام جویی. دشمنی:
عجب ناید ز خوبان تندخویی
چنان کز مهر گردون کینه جویی.
نظامی.
کینه جویی روش احسان نیست
هرکه احسان نکند انسان نیست.
جامی.
و رجوع به کینه جو و کین جویی شود
لغت نامه دهخدا
انتقام خواهنده. انتقام طلب. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو. انتقام کشنده:
جز به مادندر نمانداین جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.
رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
چنان همچو کیخسرو کینه جوی
تو را بیش بود از کیان آبروی.
دقیقی.
منم پور آن نیکبخت آبتین
که ضحاک بگرفت ز ایران زمین
بکشتش به زاری و من کینه جوی
نهادم سوی تخت ضحاک روی.
فردوسی.
من اینک به مرو آمدم کینه جوی
نمانم به هیتالیان رنگ و بوی.
فردوسی.
به درگاه کاوس بنهاد روی
دو دیده پر از خون و دل کینه جوی.
فردوسی.
چو پیدا شود دشمنی کینه جوی
نهان هر زمان پرسی از کار اوی.
اسدی.
گر از هیچ سو دشمنی کینه جوی
تو را هست جایی به من بازگوی.
اسدی.
چو پیدا نیاری بدش کینه جوی
نهانی بدار و بپرداز از اوی.
اسدی.
فرعون روزگار ز من کینه جوی گشت
چون من به علم در کف موسی عصا شدم.
ناصرخسرو.
به قلب اندرون روسی کینه جوی
ز مهر سکندر شده سینه شوی.
نظامی.
روزی از آنجا که فلک راست، خوی
گشت ز بی مهریشان کینه جوی.
جامی.
، جنگجوی. رزمخواه:
چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
برآمد سر کینه جویان ز خواب.
فردوسی.
به کشتی گرفتن نهادند روی
دو گرد سرافراز و دو کینه جوی.
فردوسی.
ندید از بزرگان کسی کینه جوی
که با او به روی اندر آرند روی.
فردوسی.
مگر شاه با لشکر کینه جوی
نهد سوی ایران بدین جنگ روی.
فردوسی.
چو گرد آورد مردم کینه جوی
بتابد ز پیمان و سوگنداوی.
فردوسی.
به دست خویش قضا را به سوی خویش کشد
هر آنکه جوید از آن شاه کینه جویان کین.
فرخی.
بدین سان نظاره دو شاه از دو روی
میان در دو لشکر به هم کینه جوی.
اسدی.
و رجوع به کین جو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ها نِ)
رجوع به کین جوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه یی
تصویر کینه یی
کینه جو منتقم: خود رای و کله خشک وبدتر از آن کینه یی و نجوش بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه ور
تصویر کینه ور
بدخواه و بد اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه کش
تصویر کینه کش
کین کش: بنزد بزرگان سالار فش دلیران اسپ افکن و کینه کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
انتقام گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
((نِ))
انتقام جو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
Resentful, Spiteful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
rancunier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
नाराज , द्वेषपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
怨んでいる , 恨み深い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
怨恨的 , 恶意的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
כועס , נקמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
원한을 품은 , 원한이 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
dendam
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
nachtragend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
wrokig, wraakzuchtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
rancoroso, vendicativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
resentido, rencoroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
злісний , злопам'ятний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
обидчивый , злопамятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
urażony, mściwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کینه توز
تصویر کینه توز
ressentido, rancoroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی